گیسوش

نمی دونم چی بذارم.

سلام به دوستان عزیز بچه ها واقعا نمی دونم چه مطلبی بذارم. تا جمعه هم نمی تونم چیزی بذارم. چون می خوایم بریم مسافرت. ولی تا اون موقع یه چیزی یادم میاد و می نویسم ...
12 خرداد 1394

پیست اسکی.

من و خانواده ام در روز جمعه سال 1393 رفته بودیم پیست اسکی آبعلی من خیلی ذوق  داشتم وقتی که رسیدیم و از ماشین پیاده شدم سوز سردی می اومد من هم لباس های گرمی پوشیده بودم بازم خیلی سردم بودمن هی به بابام می گفتم که بریم اسکیت اجاره کنیم بابام هم پول داشت ولی توی عابر بانکش داشت اونجا هم عابر بانکش دور بودخوبه من 20 تومان پول داشتم البته برای کودکان 15 تومان و برای بزرگان 30 تومان بود مامانم 30 تومان پول داشت و برای من وبابام دوتا اسکیت گرفتیم و رفتیم در پیست اسکی. پدرم هی می افتاد زمین من هم تک و توک می افتادم ولی آن روز بهترین روز زندگیم بود. ...
11 خرداد 1394

تعطیلات تابستانی.

با سلام به دوستان عزیزم که کم کم داریم به تعطیلات تابستان نزدیک می شویم. و اگر تعطیلات تابستان شروع شود حوصله مون سر می ره. در این مواقع برید کلاس های آموزشی،فکری،ورزشی و............ من امروز به بابام زنگ زدم از او کمک خواستم و او به من گفت که برم و توی وبلاگم خاطره بنویسم. منم دارم الان توی وبلاگم همین رو می نویسم. و تصمیم گرفتم که هر روز در وبلاگم برای این که حوصله ام سر نره یک مطلب بنویسم. وای می دونین چن وقت بود که مطلب در وبلاگم نذاشته بودم.
10 خرداد 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گیسوش می باشد